حسین ماه تمام منحسین ماه تمام من، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره
حـــلمــاجـــونحـــلمــاجـــون، تا این لحظه: 5 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

حـــــلما و حســــین

خاطرات شـعبانیه

1392/4/8 14:16
776 بازدید
اشتراک گذاری

حلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــول ماه معظّم شعبان بر شما مبارکبــــــــــاد .

16.gif

ساعت 4 بعد از ظهر پنجشنبه پانزدهم مرداد 88 دو ماه و پنج روزت بود به یه مهمونی دعوت بودیم مامان آماده شد لباست را عوض کردیم راهی شدیم .

  تگرگ عشق می بارید شعبان بود ماه سه نور تابناک آسمانی حسین ابن علی سجاد  ابوالفضل ، شبه پیغمبر علی اکبر  و اینک چند ساعت فاصله تا ماه کامل بود و تهران غرق در شادی . خیابان بسته شد  و فهمیدم که دیگر دیر شد قطار جمکران شاید به راه افتاده باشد  و جا مانیم البتّه آخر همان هم شد .  

  تگرگ عشق می بارید  و خیل زائران به سوی شهر قم راهی مامان در فکر شد فرمود به هر ترتیب باید رفت نمی دانم اگر حتِـــــــــــــــــــــــــــــــــــی پیاده .

  تگرگ عشق می بارید یکی بر قلب بابا خورد قلبش ریخت زمین افتاد خاکی شد باران زد خیس تر گردید حسینم بود با اشک ترش  دلم را بوسه باران کرد با زبان بی زبانی گفت . بابا می رویم حتی پیاده  . دلم پا شد و در جای خودش آرام ساکن شد.

 شهر شلوغ بود و ایستگاه های  صلواتی در نقاط مختلف شهر  موجب سنگینی ترافیک  شده بود به هر صورت با سواری دربستی خود را به پایانه جنوب رسوندیم پایانه مملو از جمعیت بود و تعداد سواری و اتوبوس اندک و هوا بسیار گرم . سوار اتوبوس شدیم نزدیک اذان مراکش وارد شهر قم شدیم ابتدا به رسم ادب شرفیاب حضور حضرت معصومه (س) شدیم که البته بدلیل شلوغی شهر توانستیم از چند صدمتری فقط عرض ادب و سلام نماییم . به محل میهمانی نزدیک و نزدیکتر می شدیم  .

  فاصله کوتاه حرم تا حرم را حدود دو و نیم ساعت در اتوبوس بصورت سرپائی با غنچه ای در بغل طی کردیم .  

گــــــــــــــــــــــر عشــــــــق حـــــــــــرم باشد سهـــــــل است بیابانها

ساعت یازده و نیم شب با دسته گلی زیبا(حسین ماه تمام من) از سمت در غربی مسجد جمکران سلام کردیم و داخل شدیم .

  جا برای سوزن انداختن نبود مقابل درب ورودی ،  آقا برایمان جا رزرو کرده بود ابتدا جای تو را راحت کردیم بعد تجدید وضو و نماز بجای اوردیم مامانی شام مفصلی پخته بود. خدا هر ساله قسمتتان کند در یک جمله بگم شب میلاد امام زمان (عج) تمام کرانه های عشق به جمکران ختم می شود  ...

 چه میهمان با ادبی بودی ! ... همراه خیل مشتاقان حضرت  شب را سحر  کردی .

روز (نیمه شعبان )مامان و بابا روزه  بودند و باید  قبل از ظهر  به تهران برمی گشتیم ... . یادش بخیــــــــــــــــــر.

 
 
 
پسندها (5)

نظرات (4)

احسان علوی پسر خاله
24 خرداد 92 14:36
سلام وب نوتون مبارک.عکسهاتون بی کیفیته عوضش کنید.درباره ماهم مطلب بنویسید.درباره محرم های لیلان بیشتر بنویسید. درضمن قلم خوبی دارید سعی کنید دراوقات فراغت کتابی در مورد اقاامام زمان بنویسید.سلام مارو هم به خانواده برسونید.اللهم عجل لولیک الفرج.
❤فاطمه جون❤❤فاطمه جون❤
13 خرداد 97 10:21
💙💚💛💜 💙💚💛 💙💚 💙
مامان و بابای حلما و حسینمامان و بابای حلما و حسین
13 خرداد 97 12:00
گلسلام دوست عزیز و همراه گرامی ممنون از اینکه بهمون سر زدین مررررررررررررررررررررررسیگل  
خورشیدخورشید
20 خرداد 98 15:47
😍 😍 😍