سرنوشت مهدی : قسمت دهم(قسمت آخر)
این قسمت : آن روز فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ « پس خدا بهترين نگهبان است، و اوست مهربانترين مهربانان.» ( سوره مبارکه یوسف - آیه64) آن روز ؛ پدر ، مادر ، دو خواهر و دو برادر مهدی ، بیچارگان بودند . خبر آمدن مهدی ، در شهر می پیچد . آبجی معصومه نزد پدر و مادر می رود و می گوید مهدی در ترکیه تصادف کرده است ، پاهایش شکسته است و امروز به ایران می آید . قلم یارای توصیف حال پدر و مادر را ندارد .کمتر از 48 ساعت از عمل من می گذرد . به خانه رفتم . خانه نبود ، ویران شده بود...