حسین ماه تمام منحسین ماه تمام من، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره
حـــلمــاجـــونحـــلمــاجـــون، تا این لحظه: 5 سال و 1 ماه سن داره

حـــــلما و حســــین

فَاللّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمينَ

شروع یک زندگی دوباره

ما اومدیم بعد از هفت ماه و اندی ...   توان رفتنم نبود . اجازه ندارم که بروم . جایی ندارم کجا بروم . کجا بهتر از نی نی وبلاگ ؛ کجا ؟؟؟...!!! سلام  به روی ماه دوستان مهربونی که در این مدت جویای احوال بودند و البت نگران  ببخشید حال دلمان خوب نبود ... امیدوارم حال دلتان همیشه خوب باشد . و امان از تندباد حوادث و فتنه های غم و غصه ! تار و پود هستی ام را می خواست که از هم گسلد.  سخت تر از داغ عزیز در دو جهان نیست؟  خدا ... خدا ... و خدا به داد دل داغدیده ام رسید و نگذاشت فلک ساز ناکوک خودش را بنوازد . سال مهدی مان گذشت . روحش شاد و یاد و خاطره اش گرامی باد ❤️❤️❤️. حلم...
3 مرداد 1400

سرنوشت مهدی : قسمت دهم(قسمت آخر)

این قسمت : آن روز فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا   وَهُوَ   أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ  « پس خدا بهترين نگهبان است، و اوست مهربانترين مهربانان.» ( سوره مبارکه یوسف - آیه64)     آن روز ؛ پدر ، مادر ، دو خواهر و دو برادر مهدی ، بیچارگان بودند . خبر آمدن مهدی ، در شهر می پیچد . آبجی معصومه نزد پدر و مادر می رود و می گوید  مهدی در ترکیه تصادف کرده است ، پاهایش شکسته است و امروز به ایران می آید  . قلم یارای توصیف حال پدر و مادر را ندارد .کمتر از  48 ساعت از عمل من می گذرد .  به خانه رفتم . خانه نبود ، ویران شده بود...
24 مهر 1399

سرنوشت مهدی : قسمت نهم

این قسمت : آبجی مریم «مَا أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ» . ( سوره حدید- آیه22) هـيـچ مـصـيـبـتـى در زمـيـن و نـه در وجـود شـمـا روى نـمـى‌دهـد مـگر اينكه همه آنها قبل از آنكه زمين را بیافرينيم در لوح محفوظ ثبت است و اين امر براى خداوند آسان است. پسر خاله حسن شب و روز نمی خوابد و  با ترکیه تماس می گیرد و اطلاعات جمع می کند . کمی هم عذاب وجدان دارد که چرا بدون اطلاع خانوداده و بصورت پنهانی برای مهدی یک میلیارد پول فرستاده است . خودش ر...
20 شهريور 1399

سرنوشت مهدی : قسمت هشتم

این قسمت : خدایی که از رگ گردن به انسان نزدیک تر است  . وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ﴿سوره ق - آیه۱۶﴾ و ما انسان را آفريده‏ ايم و مى‏ دانيم كه نفس او چه وسوسه‏ اى به او مى ‏كند و ما از شاهرگ [او] به او نزديكتريم . یادم رفت بگویم حوالی ظهر سه شنبه ، آقا مسعود ؛ پسر آبجی معصومه یک عکس در واتساپ برایم فرستاد . قبلش تصور کنید دهم اسفند داداشم در کشور خارجی به قتل رسیده و 16 اسفند به ما خبر داده اند و هنوز نوزدهم اسفند است نمی دانیم چه اتفاقی برای نازد...
19 شهريور 1399

سرنوشت مهدی : قسمت هفتم

این قسمت : خوف و رجا «...  وَ مَنْ یقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ » «چه کسی ـ جز گمراهان ـ از رحمت پروردگارش نومید می شود؟» ( سوره يوسف، آيه 87) دوشنبه نوزدهم اسفند خیلی سخت گذشت . خبرهای ضد و نقیض از ترکیه روزگارم را تیره و تار کرد . حسن شب و روز با تلفن حرف می زند و اطلاعات جمع می کند . از طریق حسن با یک وکیل ایرانی آشنا در استانبول تماس گرفتیم تا برای انتقال مهدی از او کمک بگیریم . بعد از چند بار تماس و مراجعه ایشان به سردخانه استانبول ، ایشان گفتند به نقل از مقامات ترکیه طبق قانون ، جنازه را تا 2هفته در سردخانه نگه می دارند و پس از 2هفته در صورت عد...
18 شهريور 1399

سرنوشت مهدی : قسمت ششم

این قسمت : آتش در نیستان وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ  (227 - شعرا) ترجمه : و آنان كه ظلم و ستم كردند به زودی خواهند دانست كه به چه كیفرگاهی باز می گردند. برزخ که می گویند همینجاست . مرگ یا زندگی ... یکی را باید انتخاب کنم . بمانم یا بروم . مهدی تنهاست . راه بلد نیست . تازه جوان است . تمام درها برویم بسته است . نماز صبح را خواندم . باید دندان روی جگر بگذارم و تسلیم قضا و قدر بشوم . به اغما رفتم .  200متر بیشتر با پدر و مادرم فاصله ندارم . حالا حالاها در خانه پدرخانم بمانم بهتر است . یاد آبجی معصومه می افتم و آبجی مریم . کار سخت می شود . ...
18 شهريور 1399

سرنوشت مهدی : قسمت پنجم

این قسمت : دل خون وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ ﴿بقره - ۱۵۵﴾  امروز دوم شهریور ، دومین سالروز فقدان جانسوز برادر گلم خیراله است . نثار شهدا ، رفتگان و شادی روح دو برادر عزیزم خیراله و مهدی ، لطفا  فاتحه ای قرائت فرمایید . دل خونم و دستپاچه ... آرزوهایمان را مرور می کنم که برباد رفته است . دنیا روی وحشی خود را نشان می دهد . تلاش می کنم مستاصل نشوم . باید برای پذیرفتن یک حقیقت تلخ آماده بشوم . شهریور97 وقتی خبر جوانمرگ شدن برادر مرحومم خیراله را شنیدم...
2 شهريور 1399

سرنوشت مهدی : قسمت چهارم

این قسمت : آخرین حرف های مهدی «و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو   انا لله   و   انا الیه راجعون  . « جمعه شب ، نهم اسفند98 دلهره وجودم را فتح کرده است . ساعت از 9 شب گذشته است . روی کاناپه دراز کشیده ام  . کرونای لعنتی سوژه داغ  همه کشورها شده و از سمت قم در حال پیشروی به سوی تهران می باشد . از روزی که برادر مرحومم مهدی در  20 آذر به ترکیه رفته است سه بار بهش زنگ زده بودم  . یکی دوبار هم اون به من  زنگ زد . اغلب با تلگرام و واتساپ چت می کردیم . تلفنم را برداشتم و با واتساپ شمارشو گرفتم . داداش نازنینم در ...
24 مرداد 1399

سرنوشت مهدی : قسمت سوم

این قسمت : سیمای مهدی إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللهُ وَجِلَت قُلُوبهُمْ وَ إِذَا تُلِیَت عَلَيهِمْ آياتُهُ زَادَتهُمْ إِيمَاناً وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَكلُونَ * مؤمنان كسانى هستند كه هر وقت نام خدا برده شود دل‌هايشان ترسان مى‌گردد، و هنگامى كه آيات او بر آنها خوانده مى‌شود ايمانشان افزون مى‌گردد و تنها بر پروردگارشان توكل دارند. (سوره انفال آیه 2) . سیمای مهدی  لطیف ، ملایم و شاعرانه بود ... اخلاق و ادب و مرام و معرفت برایش لنگ می انداخت .  عاشق تمام قد پدر و مادر بود  . یک نمونه از عشق نامه مهدی را که در روز مادر یکسال قبل از پرپر شدنش نوشته است در زیر بخوانید . پ...
19 تير 1399