حلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــول ماه معظّم شعبان بر شما مبارکبــــــــــاد . ساعت 4 بعد از ظهر پنجشنبه پانزدهم مرداد 88 دو ماه و پنج روزت بود به یه مهمونی دعوت بودیم مامان آماده شد لباست را عوض کردیم راهی شدیم . تگرگ عشق می بارید شعبان بود ماه سه نور تابناک آسمانی حسین ابن علی سجاد ابوالفضل ، شبه پیغمبر علی اکبر و اینک چند ساعت فاصله تا ماه کامل بود و تهران غرق در شادی . خیابان بسته شد و فهمیدم که دیگر دیر شد قطار جمکران شاید به راه افتاده باشد و جا مانیم البتّه آخر همان هم شد . تگرگ عشق می بارید و خیل زائران به سوی شهر قم راهی مامان در فکر شد ف...