مسافرت شمال 95
حسین "ماه تمام من" ! جان بابا سلام
بسان رود که در پلنگ دره سر به صخره می زند رونده باش
امید معجزه ز مرده نیست ، زنده باش .
زندگی یعنی :
ناخواسته به دنیا آمدن
مخفیانه گریستن
دیوانه وار عشق ورزیدن
و عاقبت کوک کردن ساز سفر ...
***در زمین عشقی نیست که زمینت نزند ، آسمان را دریاب. . .***
حال و هوای آن روزهایمان شمالی بود . ویراژ خاطرات شمال بود و کوچه های شلوغ ذهن مان ...
سید صادق محجوب و دوست داشتنی است . هیچ وقت از دیدارش سیر نمی شوم .
♫ ♪*+.♫ ♪*+.♫ ♪*+.♫ ♪*+.♫ ♪*+.♫ ♪*+.♫ ♪*+.♫ ♪*+.♫ ♪*+.♫ ♪*+.♫ ♪*+.♫ ♪*+.♫
ساچلارمین ساریسی گوزلریمین ماویسی ؛
گوزللیک افسانه سی سن سن سن ؛.
سئونلرین نغمه سی بولبولون حزین سه سی ؛
آرزولارین غنچه سی سن سن سن ؛
اولابیلمز اولابیلمز اولابیلمز ؛
سنین تاین بو دنیادا اولا بیلمز ...
ویرانم سن ساری گلین ..
بیر چیچک سن ساری گلین ؛
افسانه سن ساری گلین ؛
بیر چیچک سن ساری گلین ؛
سنین کیمی بیر گوزل گورمیه دنیا هله ؛
گونشکیمی نور ساچی سال بیزیم ائله ؛
سن ائله بنزه ییرسن تزه آچلمیش گوله ؛
بنوشیه ی نرگسه هم ساری گوله ...
سالاد اولویه های مامان حرف ندارد . شام را داخل ماشین خوردیم .
بلندگوی مصلی عصبانی نبود . مهربان شده بود . نماز های اول وقتش جان را جلا می داد .
دایی اسلام یک سر و گردن از همه بالاتر بود . اشتباه نکن ، قد و وزنش را نمی گویم ، شنایش حرف ندارد .
نیمه های شب به ویلا برگشتیم . آن شب مردان والیبال ایران در یک چهارم نهایی المپیک 2016 ریودوژانیرو جلو ایتالیا صف کشیده بودند ... اولین حضورشان بود ، باختند ولی آبروداری کردند . خستگی ، از دورهم نشینی آن شب ، دور از هم نشینی ساخت . عموصادق با دایی اسلام گپ می زد . بابایی با ماه تمام من اختلاط می کرد . دایی فیروز عاشق استراحت بود . بانوها شب نشینی کردند .
خرید روز سوم بدون دایی فیروز ممکن نبود . شیر بلال در دورها بود . الهی هیچ شمالی بی بلال مباد . دایی فیروز همیشه مراقب اوضاع هست ، در نقش تمام کننده ظاهر می شود . دلش دریایی و نفسش رحمانیست . تنش به ناز طبیبان نیازمند مباد . خرید آن لیموهای شیرین هم ابتکار ایشان بود .
آب رودخانه زلال از ارتفاع زیاد به یک حوضچه سنگی می ریزد . زیبا و بکر است ، جنگل هایش باطراوت است . نوشتن کی بود مانند رفتن . باید جاری شد مثل رود ... باید رفت و دید ... زندایی مرضیه همه اینها را خوانده بود و می دانست . رفتن به پلنگ دره از دیگر بصییرت های ایشان بود . از ایشان سپاسگزاریم ...
پلنگ دره را نمی توان نوشت . طرف بی خود نگفته :
خاطرات شمال محاله یادم بره ؛ این همه عشق و حال محاله یادم بره ...
با تشکر فراوان از همراهان گرامی
عکس های ویلا
عکس های ساحل چپک رود
عکس های بهشت گمشده
عکس های پارک جنگلی جوارم
عکس های آبشار پلنگ دره
عکس های مسیر برگشت