حسین ماه تمام منحسین ماه تمام من، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه سن داره
حـــلمــاجـــونحـــلمــاجـــون، تا این لحظه: 5 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

حـــــلما و حســــین

💖پـرواز سیـد رضـا💖

1395/5/7 16:34
1,881 بازدید
اشتراک گذاری

تقـــــــدیم به سیــــد محمــــد رضــــای عــــزیز

گ

امروز فضیلیت زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست .

مقام معظم رهبری




سلام بابایی منم محمدرضا ... می شناسی که ...

صباحی چند دلبند بابا بودم و بابا بند دلم بود . بابا دنیای من بود و من دنیای بابا بودم .

یک روز دنیای من از پیشم رفت .
تنهایم گذاشت . برای همیشه رفت .
رفت که دیگر نیاید رفت که دیگر نباشد ... مرا به خدا سپرد و رفت ...

به چه قیمتی ؟؟؟ نمی دانم .

می گویند : به قیمت بی بابا نشدن  کودکان دیگر !!! ...

به قیمت اسیر نشدن رقیه های سه ساله شام !!! ...

به قیمت خفه نشدن طفل های 2 ساله در زیر آب توسط حرامیان نابکار !!! ...

معامله سختیست. بی بابایی سخت است ...

قیمتش باید بیشتر از اینها باشد ...

نه اینکه بابا رفت تا فقط دیگران بمانند ...

بابایی رفت تا شرف بماند ... حرم بماند ...علم بماند ...

باشد بابایی ، بگذار  کودکان سرزمینهای دور بابا داشته باشند .

 تو به آرزویت برس . من به دوری تو عادت می کنم ...

بابای مهربانم ! هرگاه سنتور خیالم به خاطره های قشنگت چنگ می زند دلم برایت شور می نوازد ...
شور بی تاب رقیه ، شور بزم شام . ساربان دست بسته ... شور ماهور حرم ، حلب ، بابا و آل الله .

 بابا جان ! هر چند هیچ گلی بوی گل بابایی را نمی دهد  !!! ...
و گرمی هیچ دستی به گرمی دست بابایی نیست ...!!!
ولی چشم هایت را خواهم سرود ... آخرین نگاهت را ازبر خواهم کرد .

از خدای حرم سراغت را می گیرم ... زمین و آسمان را در می نوردم .
پیدایت می کنم ... زخمهایت را می بندم ... باز تو می شوی بابا رضا و من می شوم سید محمدرضا ...

بابای غریبم ! حرفی بزن ... زخم هایت بهتر شده اند ؟؟؟...!!!.

راستی چشم هایت را چه کسی بست بابا ... ؟؟؟ ...

امام شهیدان به دیدارتان آمد ...؟؟؟...

از میان دو انگشت بهشت را نشانت داد ... ؟؟؟ ...

سلام من و مادرم و داداش هایم را به بابای رقیه مظلومه رساندی  ؟؟؟ ...

صلابتت را چه کنم بابا . به چه مانندت کنم ؟

به کوه مانندت کردم بیچاره خجل شد .

گفت : بابای تو سردار سپاه خدا بود .

من که کوه هستم در هر نگاهش دَكًّا دَكًّا می شدم .

کوه گفت : او رضا بود به رضای او و رضای او مقدر بود به «پرواز سید رضا
»

 

 

 


سلام سردار !

می دانی در دل هایمان سخت آشوب است .

آشوبی که سید محمدرضای دلبندت برپا نموده است .

چه در گوش نازدانه ات خواندی که بعد از رفتنت چنین بر قلبها فرمانروایی می کند ؟ ... !

سه یادگار ارزشمندت چقدر نازنین اند ؟؟؟ ...

این روزها هیبت هاشمی شان در رثای پدر در شبکه های مجازی رشادت و جانبازی هایت را چه به زیبایی تفسیر می کند ؟؟؟ ...

یک سؤال ... جان شیرینت پیش کش عقیده و اعتقادت ... خون بهایت باشد خداوند ... تنهایی ما سیری چند ... ؟؟؟ !!!

دلدادگانت را به که سپردی ؟ تازه ؛ لبخندهای ملیحت چه می شود ؟

در روزگار اشرافی گری دینی و در داغی تنور فیش های حقوقی مدیران میلیاردی چگونه گذشتی از فرزند و عیال و خانمانت ؟؟؟...!!!

نگفتی جای خالی تو را دنیا برایشان پر نمی کند .

بوی تعفن اعمال زشت امثال من آزارتان می داد ؟؟؟ ...

شرمنده ایم سردار حلالمان کن ...

سیمای نورانی ات را با چه دل و جرأتی از ما بر گرفتی ؟...

زبان بگشای و بگو با محمدرضای عزیزت چگونه معامله کردی ؟

به چه قیمتی از جگر گوشه دلبندت دل بریدی ...

 کاسه خونین چشم های ما چه می شود ؟

کویر قلبهایمان تشنه باران نگاهت خواهد ماند ...؟؟؟...!!! ...

مگر می شود تو را باور نکرد ؟...

مگر می شود محمدرضایت را دوست داشت و شرح غم هایش را ننوشت ؟

داغ رفتنت گران است .

قربانگاهت چه با مسماست !!!....

محرم ناموس آل الله چقدر برازنده توست ؟؟؟ ...

شفاعت یادتان نرود سردار ...

 

 


یا مهدی ادرکنی
 

حدیث قدسی
مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی احَبّنی و مَن احَبّنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیَتُه وَ مَن عَلی دِیَتُه وَ اَنَا دِیَتُه .
آن‌کس که مرا طلب کند ، مرا می‌یابد و آن‌کس که مرا یافت ، مرا می‌شناسد و آن‌کس که مرا شناخت ، مرا دوست می‌دارد و آن‌کس که مرا دوست داشت ، به من عشق می‌ورزد و آن‌کس که به من عشق ورزید ، من نیز به او عشق می‌ورزم و آن‌کس که من به او عشق ورزیدم ، او را می‌کشم و آن‌کس را که من بکشم ، خون‌بهای او بر من واجب است و آن‌کس که خون‌بهایش بر من واجب شد ، پس خود من خون‌بهای او می‌باشم.


 


آنکس که تو را شناخت جان را چه کند


فرزند و عیــــــــــال و خانمان را چه کند


دیوانه کنی هر دو جهـــــــانش بخشی


دیـوانه تو هر دو جهـــــــــــان را چه کند

 

 

فرزند عزیزم حسین "ماه تمام من"

سردار شهید سید رضا مراثی لیلان شانزدهمین شهید مدافع حرم استان آذربایجان شرقی و اولین شهید مدافع حرم شهرمان لیلان در روز بیست و سوم تیر ماه 95 در شهر حلب سوریه به افتخار شهادت نائل آمد ........

روحش شاد یادش گرامی و راهش پر رهرو باد ...

پسندها (8)

نظرات (6)

دایی فیروز
10 مرداد 95 13:12
با سلام الحق که حق مطلب را در مورد این شهید بزرگوار که حسینی رفت و خانواده بزرگوارش که واقعا زینبی ماندند و صبر کردند ادا نمودید. دست مریزاد. افتخاری دیگر به افتخارات شهر عزیزمان لیلان افزوده شد شهیدی که تقدیم دفاع از حرم آل نبی (ص) شد من با شناختی که از خانواده مراثی داشتم آنها را خانواده خوبی می دانستم ولی با تقدیم این شهید و صبر و کردارشان در مقابل آنها سر تعظیم فرود می آورم
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
سلام احسنت . واقعا حق با شماست . به معرفت و کمالات خانواده این شهید بزرگوار و شعور و درک بالای سه فرزند عزیزشان باید غبطه خورد ... و سطح بالای فرهنگ عاشورایی و شهیدپروری را به اهالی فهیم شهرمان تبریک باید گفت . بازماندگان این عزیز سفر کرده، مخصوصا برادران گرامی ایشان کاری کردند کارستان و در صیانت از آرمانهای شهید قدم بزرگی برداشتند و در رثای آن پرستوی سبکبال شعار عزت و آزادگی را در تاریخ جاودانه کردند . سید محمدرضای کوچولو آن طفل دوست داشتنی به امثال منِ خواب آلوده آموخت که شهادت عزت ابدیست و این سطح از کمالات بدست نمی آید مگر با تربیت اصیل دینی و الهی .
مامان امیر علی
3 مهر 95 14:45
دست مریزاد واقعا عالی بود چقدر قشنگ نوشتین...خدا به حق این شهید بزرگوار و پاکی و خلوصی نیتتون و به حق آشوبی که تو دلتونه به زودی زود کربلا رو قسمتتون کنه.آمین
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
سلام بسیار ممنونیم و قدردان حضورگرمتان هستیم که با وجود آنهمه مشغله کاری اینهمه وقت گذاشتین و وبلاگ ماه تمام من را مزین به نظرهای لطفتان کردین . خداوند روح تمام شهیدان را شاد کند . شهید مراثی انسانی بزرگ و وارسته بود و مثل همه شهیدان جاوید و زنده می ماند . خداوند معرفت مقام شهید را روزی مان فرماید . انشاألله نصیب شما هم مجدد بزودی کربلا...
❤فاطمه جون❤❤فاطمه جون❤
14 خرداد 97 0:20
روحشون شاد باشه 
خورشیدخورشید
27 تیر 97 23:22
گلگلمحبتمحبتمحبت​​​​​​​ گلگلگلمحبتمحبت​​​​​​​محبت​​​​​​​ ​​​​​​​گلمحبتمحبت​​​​​​​محبت​​​​​​​  
مامان و بابای حلما و حسینمامان و بابای حلما و حسین
20 خرداد 98 16:15
😍 😍 😍
مامان و بابای حلما و حسینمامان و بابای حلما و حسین
20 خرداد 98 16:16
😭😭😭