حسین مـــتفکّر یا مــتعجّب 1392/5/1 11:40 نویسنده : مامان و بابای حلما و حسین 643 بازدید اشتراک گذاری حسین در دهمین روز زندگی اش سخت به فکر فرو رفته است ............... خاطرات مـیلاد حسین پسندها (5) پسندیدم مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی چقدعکس میگیرین من گشنمه بچه ها ببینید چـقدرناز خوابیدم خــواندن اذان و اقامـه در گوش خوش آمدی
نظرات (8) ثبت نظر عمه کوچیکه 30 اردیبهشت 92 15:32 حسین شومپت حتماً به فکر رفتی که بگی جلل الخالق این دیگه چه بابایه که من دارم مامان و بابای حلما و حسین پاسخ بابام جیگرمه نازمه عشقمه دوسش دارم قوبونش بلم واسه بابای من حرف درنیار الهی خام خام بخولمش زندایی 30 اردیبهشت 92 23:29 حسین نه تنها متفکره بلکه عاشق بچه های بزرگتر از خودشه ماجرای آیا پسر و...(وقتی بزرگ شدی بهت میگیم تا کلی بخندی عزیزم) آيسان مامان ماهان 31 اردیبهشت 92 13:48 سلام ماماني حسين جونم،آخي فداش شم اين كه همش متفكر و متعجب عاشق اين نگاه ني ني ام خدا حفظش كنه... مامان ماهان سلام البته اون ظاهرمعصوم و دلفریبشه، الان دیگه واسسه خودش شیطونی شده... سیدمعصوم 6 خرداد 92 10:40 حسین آقا مطمئنم به بابات رفتی که خیلی شیطونی خورشید 27 اردیبهشت 97 10:47 به چی فکر می کنی کوچولو ؟؟ مامان و بابای حلما و حسین 27 اردیبهشت 97 14:55 خورشید 27 تیر 97 22:44 خورشید 20 خرداد 98 15:39 😍 😍 😍 1