حسین ماه تمام منحسین ماه تمام من، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه سن داره
حـــلمــاجـــونحـــلمــاجـــون، تا این لحظه: 5 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

حـــــلما و حســــین

سال 1388 از نــگاه مامان

1392/5/1 9:32
854 بازدید
اشتراک گذاری

                                

از بدو تولد خنده رو و پر جنب و جوش بودی .

یادش بخیرگل لبخند همیشه روی چهره ات سبز بود و  برای همه بدون فرق گذاشتن لبخند می زدی وقتی اطرافیان می خواستند بغلت کنند سماجت نشون می دادی ولی در عوض با لبخندهایت راضیشون می کردی و ابراز محبتت را برایشان با لبخند و تکون تکون خوردنت نشون می دادی .

 

 از دو ماهگی رقص موزون پاهایت شروع شد .

یادش بخیر حرکات هماهنگ پاهایت یکی از به یادماندنی ترین خاطرات دوران کودکی ات بود این کار را تا ماه ها و روزی چند ساعت چنان فرز و قشنگ انجام می دادی که تحسین و تعجب همگان را بر می انگیخت و اغلب برای جلب توجه دیگران بود  اگر کسی را برای اولین مرتبه می دیدی به میزان دوست داشتنت براش پا تکون می دادی و خسته هم نمی شدی.

 

در سه ماهگی شروع به غلطیدن کردی .

 

 یادش بخیر غلطیدن هایت معرکه بود در یک چشم برهم زدن از این گوشه تا آن گوشه چنان با چابکی غلط می زدی که حتی تصورش سخت بود  و به همه چی دست می انداختی .

 

با  پایان ماه ششم صاحب دو مروارید نقره ای  شدی .

 

  یادش بخیر دای دای اسلام ، زندایی فرشته ، محمد مهدی ، خاله سعیده ، فاطمه و مهدی کوچولو میهمانمون بودند و دست خاله سعیده درد نکنه برات آش دندونی خوشمزه ای پخت و باز هم یادش بخیر دسته جمعی به پابوسی حضرت شاه عبدالعظیم حسنی رفتیم و شام را در مهمانسرای حضرت میهمان اقا بودیم .

 

در شش ماه و هفت روزگی توانستی بدون کمک بنشینی .

 

البته یکجا نشستن زیاد تو کارت نبود آرام و قرار نداشتی تا اونجا که وقتی میخواستیم نشسته ازت عکس بگیریم باید کلی صبر می کردیم تا خسته بشی و اروم بنشینی و بیشتر دوست داشتی  اینور و اونور  بغلطی و به همه چیز چنگ بیندازی  .

 

در ماه هشتم یواش یواش خودت را بر روی زمین جلو می کشیدی .

یادش بخیر وقتی خودت را جلو می کشیدی فقط و فقط دوست داشتی به هدف برسی .

 

در ماه نهم توانستی چهار دست و پا راه بروی .

 

چهار دست و پا راه رفتنت برای خودش فیلمی بود همچی تخته گاز می رفتی که کسی جلودارت نبود . بابایی فیلم هایش را ضبط کرده و هر وقت فیلمشو نیگا می کنیم کلی تعجب و تحسینت می کنیم .

 

از  اواخر ماه نهم با کلمات  د د ، باب با ، نن نه ، مام ما ، آل لا شیرین زبونی هایت شروع شد . و سال 88 با دنیایی از خاطرات کودکی ات اینگونه تمام شد .

 

 

 

پسندها (5)

نظرات (9)

مارال
29 خرداد 92 7:50
آخی عزیزم
مامان و بابای ایلیا
29 خرداد 92 12:54
سلام حسین کوچولو. ماشالله پسر خوب،چه عکسای نازی. ماشااااالله
مامان و بابای ایلیا
30 خرداد 92 20:27
سلام مامان و بابای مهربون. مرسی از لطفتون. ایشالله زود زود قسمت خودتون بشه
مامان امیرعلی
3 تیر 92 23:44
به به چه عکسای ماهی حال وهوامون حسابی عوض شد (یاد آور روزهای شاد شاد )مرسی از مامان وبابای گلت

مرسی از حضور قشنگتون

مامان حسین جون
25 شهریور 92 10:31
❤فاطمه جون❤❤فاطمه جون❤
13 خرداد 97 10:16
چقدر خوش خنده ست الهی
مامان و بابای حلما و حسینمامان و بابای حلما و حسین
13 خرداد 97 12:03
گلسلام دوست عزیز و همراه گرامی ممنون از اینکه بهمون سر زدین مررررررررررررررررررررررسیگل  
خورشیدخورشید
28 تیر 97 0:20
گل گلگل گلگلگل​​​​​​​ گلگلگلگل​​​​​​​ گلگلگلگلگل​​​​​​​ گلگلگلگلگلگل​​​​​​​ گلگلگلگلگلگلگل گلگلگلگلگلگل​​​​​​​ گلگلگلگلگل ​​​​​گلگلگلگل ​​​​​​​گلگلگل​​​​​​​ گلگل ​​​​​​​
خورشیدخورشید
20 خرداد 98 15:44
😍 😍 😍