سرنوشت مهدی : قسمت سوم
این قسمت : سیمای مهدی
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللهُ وَجِلَت قُلُوبهُمْ وَ إِذَا تُلِیَت عَلَيهِمْ آياتُهُ زَادَتهُمْ إِيمَاناً وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَكلُونَ * مؤمنان كسانى هستند كه هر وقت نام خدا برده شود دلهايشان ترسان مىگردد، و هنگامى كه آيات او بر آنها خوانده مىشود ايمانشان افزون مىگردد و تنها بر پروردگارشان توكل دارند. (سوره انفال آیه 2) .
سیمای مهدی لطیف ، ملایم و شاعرانه بود ...
اخلاق و ادب و مرام و معرفت برایش لنگ می انداخت .
عاشق تمام قد پدر و مادر بود . یک نمونه از عشق نامه مهدی را که در روز مادر یکسال قبل از پرپر شدنش نوشته است در زیر بخوانید .
پیشرونده در مقام فرزندی که نمونه اش هم در امثال و حکم نیست .
خانواده و اطرافیان به سر مهدی قسم می خوردند .
مهدی هوای صلح و آشتی به سر داشت .
دوستان با محبتش برای لحظه های باهم بودنشان دل دل می کردند .
مهدی رضاً بقضائک بود . از قضا اسم کوچک هر پنج رفیق شفیقش مرتضی بود .
کنارش کسی غمگنانه نمی شد . تا بود تمام دنیا کنارت بود .
مهدی یک نفر نبود یک زندگی بود . یک خلقت مستثنی بود .
شنیدن خبرهای رانت و فساد مسئولین حالش را خراب می کرد . قلمش از شمشیر برنده تر بود . علیه فساد و فاسدها می گفت و می نوشت .
خدایی را می پرستید که رقصیدن و آواز بداند .
دوستدار هوای سالم بود . تحمل آلوگی را نداشت . روزهای آخر حیات مهدی ، هوای زمین آلوده شد و مهدی تصمیم گرفت به آسمان برود و دور از فضای ملتهب دنیا ، نفس راحت بکشد رفت تا در جوار رحمت خداوند بیارامد .
داداش آسمانی ام روحت شاد یادت گرامی ...
آهای دنیا ! من هنوز مرگ داداش سئوگلی ام را باور نکرده ام . مهدی ما نمرده است . او یک روز خواهد آمد . دلم برای نوشتن سوگ نامه اش رضا نمی دهد .