یازده ماهگی جان جانان😍💞
یازده ماه از آغاز شدن من و مامان و ماه تمام من گذشت .
بودیما ولی نبودیم . تو که آمدی عرض اندام کردیم . به دنیا آمدیم ... روزمان از نو شد و روزی مان از تو ...
چه درهای بسته که یک به یک باز شد ...خداوندگارا ! هیچ خانه را بی دختر مپسند ...
گل زندگیمون یازده ماهگیت مبارک "
😍💟💞💝💘💗💖💕🎆🎈🎁🎀🎄🎇🎉🎊🎍☎📲🎋🎍🎊🎉🎇💮💮♥
تاج سرم که تو باشی پادشاه ملک وجود می شوم... تو مرا داداش کردی تا قیامت به خدا شکرگزارم . 💖💗💝🌼🌻🌺🍃🍂🍁🍀🌲🌳🌴🌵🌷🌸🌹🌱🌰🍍🍓🍒🍑🍐🌿🏵
پی نوشت :
جوجوی مامان هزار ماشاألله این ماه کللللللللللللی پیشرفت داشت:
سه روز پیش چهار دست و پا رفتن را بوس کردی و کنار گذاشتی . شب دور هم نشسته بودیم یهو جلوی چشامون تقلا کردی و خودت بلند شدی و چهارنفری ذوق زده شدیم. خودت هم که از خوشحالی بال درآوردی . دخترمون بدون هیچ مشکلی به دو روش بلند می شود و راه می رود . صد حیف که آن رفت و صد شکر که این آمد .
بازی های تقلیدی رو مثل قاشق دست گرفتن ، با قطره چکان آب خوردن و تظاهر به استفاده کردن از گوشی موبایل را یاد گرفتی . هنگام پوشیدن و مخصوصا درآوردن لباس همکاری می کنی و آستین هایت را جابجا می کنی . . چند تا کلمه مثل مامان و بابا و داداش رو هم می گویی .
دیگر اینکه خدا رو شکر نوک دندان های پنجم و ششم دختر گلمون (از طرفین بالا) بیرون زد و یه دونه ی مامان از تب خلاص شد . بای بای کردن را هم تقریبا یاد گرفته ای .
یک جا هم بند نمی شوی که رو زمین ازت عکس بگیریم . فعلنا باید همش رو مبل و تو تخت و روسر داداش عکس بگیریم ... .💝💘💗💖💕