حسین ماه تمام منحسین ماه تمام من، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره
حـــلمــاجـــونحـــلمــاجـــون، تا این لحظه: 5 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

حـــــلما و حســــین

این چند روز

1398/10/26 13:35
490 بازدید
اشتراک گذاری

حلما و حسین عزیزم ! ننوشتن از شما دیوانه وار می کُشدم .

آرامشم می رود وقتی تاریخ پست هایتان هی قدیم می شود .

شما مرا در رود زمان جاری می کنید . باید شما را نوشت .

دو بال پرواز من که شدید به کمتر از  بیکرانه دل نمی دهم . دلم هوای اوج آسمانه می کند . هر دم که با وجودتان مرا پر از بهانه می کنید .

خودم هم نمی دانم چرا این چند وقت دست و دلم به نوشتن نمی رود . دلم بگه براتون که امسال سال خوبی برای کشور عزیزمان ایران  نبود . شرایط سختی پیش آمد و زندگی برای هموطنانمان یه خورده سخت شد . لذا فرزندان عزیزم ! خب ما هم انسانیم و  شریک غم و اندوه همنوعان خودمان هستیم و مثل سایر هموطنانمان  همبستگی خود را با مردم رنجدیده میهن مان اعلام می کنیم .

باران های سیل آسای فروردین98 ، اوج تحریم ها  ، فشار اقتصادی و سایه شوم گرانی و تورم بر سر جامعه ، شیوع بیماری آنفلوآنزا و تلفات انسانی در کشور ، آلودگی بی سابقه هوای پایتخت و کلانشهرها که منجر به بیش از 13 روز تعطیلی مدارس تهران شد ، ترور سردار قلبها ، شهید سپهد حاج قاسم سلیمانی بدستور  شغال زرد آمریکایی ، جان باختن شماری از تشییع کنندگان ، شهادت جمعی از نخبگان کشور در اثر  هدف  قرار گرفتن هواپیمای بوئینگ و ...  از بدبیاری های امسال ایران عزیزمان است که انشاألله ختم به خیر گردد  و دیگر شادی باشد و تندرستی و  شادمانی.

شکر خدا  قامت رشید ماه تمام من حواسم را که می پراند بی خیال رنجهایم می کند . ایستاده در زمان هردم به تماشای وجودش که می نشینم حافظه غم هایم مثل قلب نی نی تازه از مادر متولد شده پاک می شود . می گویم خدای من ! تو چقدر حکیمی که همه چیز را با تقدیر و حکمت به اندازه خلق می کنی .

خدا کلاس پنجمی من را پر از مهر  آفریده است . پر است از  عشق و صفا و مهربانی . خانم معلم عزیزش از حسین راضی است و دوستش دارد و می گوید : حسین دانش آموز خوبی است و درس هایش را خوب می خواند .

ماه تمام من مدتی است با برنامه می خوابد و راحت از خواب بیدار می شود . برای تماشای تلویزیون و بازی کردن با گوشی ، تایم مامان را اجرا می کند . آخرین دندان های شیری بغل بالا و پایینش می ریزند . البته دوام نیاورد و دو تا را هم که خودش کند .

حلما را خیلی دوست دارد و  فکر و ذکرش پیش آبجی گلش هست .  بلندش می کند و روی سرش می گذارد و می چرخاند و حسابی آبجی و داداش کیف می کنند . غیرتی است و هی دوست دارد پولهایش را جمع کند و برای آبجی شیرین تر از جانش چیزی بخرد . حلما هم که بدون حسین سر نمی کند . خلاصه ، دنیای شادشان زندگی کردنیست .

حکایت 10ماهگی حلمای عزیزم شنیدنیست .  روز 28 آذر در آستانه شب یلدا ، یک روز قبل از 10ماهگی ، دخترکم مریض شد و یک روز در بیمارستان کودکان شهید فهمیده بستری شد .

ماجرا از این قرار است که پنجشنبه هنگام اذان صبح مامان متوجه شد که حلماجونم تب دارد . نماز را خواندیم و سریع به بیمارستان رفتیم پس از معاینه و گرفتن جواب آزمایش ، دکتر معالج گفت : بدلیل وجود  عفونت در خون باید دو الی سه روز بستری شود . منو میگی و مامانش را که وا رفتیم و از ما اصرار که به پیش یک دکتر دیگر معرفی شدیم و به یک روز بستری رضایت دادیم و ساعت هفت شب  دختر گلمون را مرخص و به خانه رفتیم .

از چند روز پیش جهت جشن یلدا خونه دایی فیروز اینا دعوت بودیم . با توجه به شنبه بودن یلدا ، جهت لطمه نحوردن  به درس و مشق بچه ها و استفاده بیشتر از شب تعطیل ، جشن یلدا 2روز زودتر برگزار می شد . حال دختر گلمون هم که تقریبا مساعد بود . به موقع رفتیم و رسیدیم و چه شب یلدایی از آب درآمد . چیدمان یلدایی  بی نظیر توسط زندایی، فول پذیرایی و بگو بخند و حافظ خوانی بابا و فال های گوناگون ، عکس های جورواجور و در پایان اجرای نمایش کوچولوها به کارگردانی ماه تمام من ، آن شب زیبا را در خاطرمان ماندگار و زیباتر نمود . عکس ها را بعدا شئر می کنم .

حال حلما باز هم بد شد و در ادامه ، چند روز دیگر هم مریض شد . باز هم به لطف الهی نسخه شفابخش دکتر بهروز ، امید و شادی و لبخند را به لبهای حلما و خانواده بازگرداند .

شب اصلی یلدا دایی فیروز اینا پیشمان آمدند و در خانه خودمان یلدا گرفتیم و حسابی خوش گذراندیم .   تعطیلات پشت سرهم آلودگی هوا هم شروع شد و ماه تمام من و امیرعلی هم که خوشحال بودند و هر روز باهم کلی تلفنی صحبت می کردند و ماوقع تعطیلات را باهم مرور می کردند .

دخمل بابا 5روز دیگر یازده ماهه می شود و حسین از همین الان برای جشن تولدش بال بال می زند .

 

 

 

 

 

پسندها (20)

نظرات (12)

عمه فروغعمه فروغ
26 دی 98 16:03
موفق باشه گل پسر همیشه😊
بلا به دور باشه از وجود نازنین حلما کوچولو😘
جمعتون جمع،همیشه شاد و پایدار باشین دوست عزیز 🌹
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
ممنون از پیام پر مهر و محبت آمیز شما دوست عزیز .
خدا آرشیداجون و آبجی گلش رو براتون.حفظ کنه انشاءالله .
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
26 دی 98 17:10
چ قلم شیوا و قدرتمندی دارید

احسنت ب شما

خدا کشور و ملت عزیزمونو از جمیع بلایا حفظ کنه
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
مثل همیشه لطف دارین شما
ممنون و سپاس فراوان
انشاءالله روز بروز شاهد اقتدار و موفقیت کشور عزیزمون باشیم .
✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
26 دی 98 23:20
ای جان ان شاءالله همیشه فرشته کوچولوتون سالم وسلامت باشه
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
متشکرم از شما دوست عزیز
ممنون از دعای خیرتان 🙏🙏🙏
مامان فاطیمامان فاطی
27 دی 98 16:34
خداحفظشون کنه..جمع خانوادگیتون همواره گرم و پرمهر
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
ممنون دوست عزیز ...

الهی در پناه حضرت حق ، همیشه سربلند و تندرست و شادمان باشید .
مامان رزیتامامان رزیتا
27 دی 98 19:16
سلام. خدا کوچولوهاتون رو حفظ کنه! موفق باشید.
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
یه دنیا ممنون از محبت و مهربانی شما ...🙏🙏🙏
mahsamahsa
28 دی 98 0:38
الهی چرا حلما کوچولو مریض شده انشالله که همیشه سالم و سرحال باشه همش هم سرش رو تو گوشی حسین میبره تا ببینه داداشش چی میبینه خدا هر دو تا شونو حفظ کنه و کشور و هموطنانمون رو از بلا به دور نگه داره
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
دوست گرامی ممنونم از کامنت پر مهر و محبت شما .
حلما جون یه خورده سرماخوردگی داشت و شکر خدا بهتر شده الان .
از دعای خوبتان هم قدردانی می کنم .
 
 مهرتان پایدار🙏🙏🙏❤❤❤

 
طاهرهطاهره
28 دی 98 4:42
عزیزدلم خدانکنه که مریض باشه.انشاالله که حال دخترخوشگلم خوب باشه ودیگه مریض نشه
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
متشکریم از لطف و مهربونی و همراهی همیشگی تان.
حلما جون یه کوچولو سرماخوردگی داشت الحمدلله بهتر شد .🙏🙏🙏❤❤❤❤
♡fatemeh♡♡fatemeh♡
28 دی 98 11:53
خدا حفظشون کنه💜
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
مرسی و ممنون
موفق و سلامت باشید .
مامان صدرامامان صدرا
28 دی 98 19:18
ای جانم حلمای قشنگم انشالله که  دیگه مریض نشی 😔
اجازه هست پرنسس خوشگل و یه لقمه کنم 😋😋😙😙😙
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
مرسی از مهربونی و دعای قشنگتون
نوش جونتون  . 😊😋
مامانیمامانی
29 دی 98 15:35
خدا این خواهر و برادر گل رو برای هم حفظ کنه
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
متشکریم . خدا دسته گلای شما رو هم حفظ کنه انشاألله .
مامانیمامانی
29 دی 98 15:38
انشالله دیگه شاهد این مصیبت های غمناک برای کشورمان نباشیم.
واقعا روزهای سختی بود..‌
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
الهی آمین  .
انشاألله حوادث تلخ دیگر تکرار نشوند .
 
مامان امیر علیمامان امیر علی
30 دی 98 11:35
حلما و حسین پر از عشق
خداروشکر به جشن یلدا رسیدین 
انتظار تا عصر و رسیدن شما و حافظ خوانی بسیار عالی ای که داشتین شیرینی جشن را دو چندان کرد
انشالله که بلا دور باشه 
امیدوارم روزهای خوب پیش روی همه  باشه
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
انشاألله دعایتان مستجاب شود و روزهای خوب و خوش برای تمام مردم ایران عزیزمان رقم بخورد و خودمان و بچه هایمان عاقبت بخیر شویم .
باز هم ممنوووووووووووون از زحمات بسیاری که کشیده بودین .