حسین ماه تمام منحسین ماه تمام من، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره
حـــلمــاجـــونحـــلمــاجـــون، تا این لحظه: 5 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

حـــــلما و حســــین

تابستان پرماجرای 98

1398/7/2 16:45
471 بازدید
اشتراک گذاری

آمده بود معرفت خود را به رخ بکشد .

با دامنی از گل های اطلسی و با چتری از سایه های محبت .

تمام ذکر و فکرش عافیت ماه من و مامانیش و آبجیش بود ...

تو را می گویم تابستان... خیلی مردی  ...

 ناز هستی و پر از نگاه خداوند ...

یقین سفارش امام رضا(ع) بود که پر کردی جان من و ماه من و جان مامی و جوجه قشنگشو از محبت و عافیت الهی .

کلاسهای تابستان مسجد قندی و فوتبال زدنهای چندین و چندساعته و پدر دربیاور "اسمی خان"(مدیرک ساختمان)  در پارکینگ با علی آقا پسر همسایه و سایر دوستان .

خاطرات شیرین و بیاد ماندنی مسافرت شمال 98 .

نصف تابستانی در لیلان و بساط انگورچینی و  دل سیر بازی کردن با پسر دایی ها و پسرعموها و همسن و سالهایت و ریزه میزه های فامیل .

مدرسه ماه تمام من امسال فرق می کند . دبستان قشنگ قدس دیگر کلاس پنجم ندارد و ماه تمام من برای پیمودن ادامه مسیر تعلیم و تربیت به مدرسه غدیر در کوچه اسدی منش می رود . مدرسه اش کوچک است و جمع و جور  . امسال از دخترانه به پسرانه تغییر کاربری داده . به همین خاطر ریختش دلنشینه . ماه تمام من دیروز اول مهر به همراه باباجونش به مدرسه رفت و با شور و شوق زایدالوصف در میان جمع پرشور دانش آموزان عزیز سال تحصیلی جدید را آغاز نمود .

ولی آخر تابستان خاطره خوبی نداشت  ؛ مشیت الهی جاری شد و اتفاق تلخ و ناگوار جوانمرگ شدن دخترعموی بابایی  داغدارمان کرد . خداوند روحش را شاد و با حضرت فاطمه زهرا(س) محشور فرماید و یار و مددکار  دختر نازنین  هشت ساله و پسر  شیرخواره 10ماهه اش باشد انشاألله ...

خدایا به حق کبریایی ات و به عظمت و جلالت قسمت می دهیم نعمت عافیت ، عافیت  ، عافیت و عاقبت بخیری را برای ما و تمام بندگان عزیزت ارزانی کن .

 

مدرسه غدیر - روزی که برای تحویل لباس فرم به مدرسه رفته بودیم .

 

بازمانده از تابستان98 - بساط انگورچینی

 

حلمالوی مامان و جگرگوشه بابا در خانه پدربزرگ

 

روز اول مهر98 - آغاز سال تحصیلی جدید کلاس پنجم

 

پسندها (21)

نظرات (13)

عمه فروغعمه فروغ
2 مهر 98 19:36
روح عزیز سفر کردتون شاد🌹
کلاس پنجمی شدنت مبارک آقا حسین موفق باشی زبر سایه الهی 
و حلما گلی که روز به روز داره شیرین تر میشه😍هزارماشالله بهش😘
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
سپاس از محبت های شما دوست عزیز
خدا آرشیدای عزیز شما رو هم حفظ کنه انشاءالله
mohammad
2 مهر 98 20:02
سلام
ان شالله همیشه موفق و سلامت باشن
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
تشکر فراوان
❤️Maman juni❤️Maman juni
3 مهر 98 4:40
ای جانم حلمای ما چقد ناز و‌دوسداشتنی تر شده خوشکل من ❤️ اقا حسینم ک ماشالله آقایی شده برا خودش... در پناه حق باشین عزیزای من❤️❤️❤️
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
خیلی ممنون از نظر پرمهر و محبت شما 
ایشاللا انیسای عزیز و دوست داشننی و همه بچه ها در پناه خدا و زیر سایه حق باشن
مامان پریمامان پری
3 مهر 98 11:34
موفق باشی حسین جان💐
هزار ماشاالله به حلما گلی خوشگل و ناز😘
خدا رحمت کنه عزیز از دست رفته را🌷
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
ممنون از نگاه زیبا و نظر محبت آمیزتون 
خداوند رفتگان شما رو هم بیامرزد .
طاهرهطاهره
3 مهر 98 16:44
چقدناراحت شدم به خاطرمصیبتی که دیدین وبرای اون نینی شیرخواره.گریه کردم براش،چون خودم بچه شیرخواردارم.
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
ممنون از توجه و محبت های شما دوست عزیز 
انشاالله هرگز گرد غم و غصه  بر چهره تان ننشیند و خداوند شیرخواره تان را به حق شیرخواره کربلا حفظش کند .
 
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
3 مهر 98 20:23
چ قلم زیبایی دارین دوست عزیز
ماشالله ب آقاحسین و حلما  گلی😘
خدا روح سفرکردتونو قرین رحمت کنه
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
سپاس دوست عزیز
الهی همیشه سلامت و سربلند باشین خدا بچه های گلتون رو در پناه خودش حفظ کنه انشاالله .
خورشیدخورشید
4 مهر 98 10:32
روح عزیز سفر کرده تان شاد و قرین رحمت الهی🌹
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
تشکر و ممنون خداوند از شما راضی باشد .
mahsamahsa
6 مهر 98 17:00
آغاز سال تحصیلی رو به حسین جان که دیگه ماشالله واسه خودش مردی شده تبریک میگم انشالله که موفق باشه
و عرض تسلیت دارم خدا به همه عمر با عزت بده و هیچ بچه ای رو بی پدر و مادر نذاره خیلی متاثر شدم خدا واقعا صبر بده
 
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
ممنونم از نظر پرمهر و محبت و نگاه زیبای شما دوست عزیز.
خداوند رفتگان شما رو قرین رحمت خویش قرار دهد .
 
مامان امیر علیمامان امیر علی
7 مهر 98 11:33
عالی نوشتین
دست مریزاد
چه تابستونی بود واقعا این 5 تا وروجک آتیش سوزوندن به تمام معنا
چه کارایی که نکردن تازه تازه چند تا تیکه از شیرین کاری هاشون رو رو میکنن از دیوار پارک بالا رفتن و افتادن امیرعلی و سپر بلا شدن حسین و...یعنی وقتی تعریف میکنن چشماشون برق میزنه معلومه چقدر لذت بردن
حلما خانم هم که دیگه هیچی دیگه از نشستن و دس دسی گرفته تا بلا بازی هاش
خلاصه که تابستون شادی بود خداروشکر
خدا دختر عموتونو بیامرزه و با خانم فاطمه زهرا محشورش کنه
سالم و شاد باشید در پناه خدا
 
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
خواهش میکنم نظر لطف شماست .
ای جانم چه خاطره جالبی ...باریکللا به حسین  و امیرعلی جون ...💗👏👏
خدا رو شکر امسال قرشغ بچه ها حسابی بازشد و معنی تابستان رو خوب فهمیدن و 
فک کنم از سال بعد دیگه نتونیم حریفشون بشیم و تهران بند بشو نیستن ... حسین که تا چند روز اول که از لیلان اومدیم هی میگفت بریم لیلان زندگی کنیم ... البت هنوزم از زبونش نمیفته😄😄😄💟
خداوند رفتگان شما رو هم بیامرزد انشاءالله🙏🙏🌷🌷
مامانیمامانی
9 مهر 98 10:34
موفق باشی حسین جان
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
سپاس فراواااااان
مامانی گیتا جون و برديا جونمامانی گیتا جون و برديا جون
14 مهر 98 14:07
سلام حسین جان برات ارزوی موفقیت دارم امیدوارم تومدرسه جدید بهت خوش بگذره
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
ممنونم خاله جون خدا گلهای زندگیتون رو حفظ کنه ان شاآلله .
مامانی گیتا جون و برديا جونمامانی گیتا جون و برديا جون
14 مهر 98 14:10
ببخشید بابای حسین جان اینو می نویسم ولی نمی تونم با خوب بودن خدایی کنار بیام که دو تا طفل معصوم رو تو این سن کم یتیم می کنه
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
متشکرم مامان گرامی گیتاجون و بردیاجون . مصیبت سنگینیه ...  تصورش هم آدم را دیوانه می کند . از حکمت الهی ماها چیزی نمی فهمیم همان بهتر که سکوت کنیم . 
عمو صادق
9 آبان 98 21:00
امیدوارم همیشه موفق وسربلند
شاد و خرم باشید.
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
سپاس فراوان عموصادق عزیز
همچنین شما هم در کنار خانواده محترم سربلند و شاد و سلامت باشید .