حسین ماه تمام منحسین ماه تمام من، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره
حـــلمــاجـــونحـــلمــاجـــون، تا این لحظه: 5 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره

حـــــلما و حســــین

💗👰شش ماه و پانزده روز با حلما خانم💗👰

1398/6/13 16:47
567 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

ماه اول زندگی

29 بهمن 97 یه قلب کوچک مامان ساز درست لای  قلبهایمان شروع به تپیدن کرد . شب اول زندگی زندایی عزیزت در بیمارستان مصطفی خمینی  مراقب و همراهت بود و صبح  آناجون افتخار همراهیت را داشت ...  دو بادیگارد حلمایی از خوشحالی سر از پا نمی شناختند ... 💝💝😍😍

یکم الی سوم اسفند  بخاطر مختصر زردی که داشتی و به توصیه پزشک بمدت 48 ساعت در خونه زیر دستگاه بودی.. خوشبختانه آن یه کوچولو زردی براحتی برطرف شد . لپ تابم خرابه بعدا عکسشو میذارم .😍😍💝💝

چهارم اسفند در درمانگاه ثلاث برایت پرونده بهداشت باز کردیم و از کف پایت برای آزمایش تیروئید نمونه گیری شد .خوشبختانه جواب آزمایشت عالی بود . وزنت از 3200 گرم تولد به 2800 گرم رسیده بود .

در هفتمین روز زمینی شدنت در گوش راستت اذان و در گوش چپت اقامه گفتیم ... آن شب بمناسبت روز مادر و به افتخار حضور آناجون عزیز با برنامه ریزی و سورپرایز زندایی جشن روز مادر گرفتیم . ماه تمام من  دو گل رز زیبا برای مامان و آناجون گرفته بود ...

روز پانزدهم اسفند به اتفاق آناجون و مامانی برای تست شنوایی سنجی به درمانگاه حکیم اعتماد رفتیم . نتیجه تست عالی بود و تکرار در 4 الی 5ماهگی ...

روز 26 اسفند در بیست و هفتمین روز تولد جوجه مامان ، جهت گذراندن تعطیلات نوروزی به همراه خانواده به ولایتمون در لیلان آذربایجان رفتیم . این اولین سفر فرشته مون بود .❤❤😍😍💝💝

 

ماه دوم زندگی

در لیلان همه از دیدنت ذوق می کردند و هر کس به دیدنت میامد  به خوشگل بودن جوجوی مامان اعتراف می کرد . روز دهم فروردین98 در چهلمین روز  تپش قلب خونمون در مطب دکتر امینی در لیلان به مبارکی گوشهایت را سوراخ کردیم ... با کادوهایت که دومیلیونی شده بود برایت گوشواره و برای مامان یه انگشتر خریدیم . از کادوآوران تشکر میکنیم .😍💝

روز پانزدهم فروردین پس از یک تعطیلات توپ و بارانی به محل کار و زندگیمون در تهران برگشتیم .

آخرای این ماه یاد گرفتی سر و گردن خودت را بالا نگه داری  در حالی که هنوز بر روی شکم بودیآخ که چه ذوقی می کرد مامان جونی وقتی برای اولین بار دست‌هایت را باز و بسته کردی و شروع به بازی با انگشتان دستهایت کردی ... ..👱💗

​​​​​​ماه سوم  توانایی هایت زیاد شد اشیا را به راحتی در دست میگرفتی و تقلید کردن را یاد گرفتی . زبون مامان همش بیرون بود و تو هم که عاشق سورپرایز کردن مامان و ماه تمام من...👸

ماه چهارم  شش روز در جوار امام رضای مهربون بودیم . حال و هوای حرم برایت سازگار بود . هرکس که می دیدت صددله عاشقت مسیشد . این روزا در حالی که هنوز بر روی شکم بودی  بر روی بازوهایت فشار می‌آوردی و با چنگ زدن به اشیا آن‌ها را ‌میگرفتی. موهای مامانی رو می گرفتی و مامان خوشش می آمد .  با صدای بلند خندیدنت دل از دلمان می برد .  دوست داشتی همش باهات بازی کنیم و لذتشو ببری . 👼

​​​​ماه پنجم  شروع به غلطیدن کردی در جهات مختلف.. هرجا می رفتیم دنبالمان می کردی و اگر ما رو نمی دیدی گریه می کردی .

بابایی صدها لالایی دلنشین و ترانه های کودکانه ترکی را که از اینترنت سرچ کرده با شور و شوق برایت می خواند و فسقلی مامان چنان ذوق میکرد که نگو نپرس ... 💃

ماه ششم در بهارستان نور بودیم که شروع کردی  از هر دو طرف غلتیدن . 

لحظه ای که برای بار اول جغجغوی قشنگت را گرفتی و بلند کردی تماشایی بود . با کلمات نامفهوم گفتنت در این ماه گل از گلمان می شکفت . هنرمند مامان چهره‌های آشنا را به خوبی تشخیص می داد .  دایی ، زندایی ، مامان و بابا ، امیر و حسین در پوست خود نمی گنجیدند . دهه آخر ماه ششم برای مراسم سالگرد عموجان فقیدت به لیلان رفتیم . واکسن شش ماهگیت در خانه بهداشت لیلان انجام شد . مامان گفت یکی دو روز تب کردی ... 💞

ماه هفتم  در لیلان ؛ زادگاه پدر و مادر  در کنار پدربزرگ ها و مادر بزرگ ها در حال سپری شدنه و این روزها بیشتر مهمان آناجون مهربون و داداش جون گرامی هستین .

  ماه تمام من هم طبق معمول به لیلان که می رود در حرف گوش نکردن سنگ تمام می گذارد  و به مادر و پدر بابایی کمتر سر می زند .  وقتی چندروز پیش مامان در پشت تلفن بهم گفت حلما میتونه بدون کمک بشینه خیلی ذوقیدم  . پریشب تو واتساپ با مامان حرف می زدم وقتی بابا رو دیدی و صدایم را شنیدی چنان قیامتی به پا کردی که می خواستی از تو گوشی بابایی رو بخوری . چشم هایم خیس شد و تا الان از درد محمدم یک لحظه آرام و قرار ندارم که بدون پدر چه برایش می گذرد ....؟؟؟...!!!... خدایا هیچ کودکی را بی پدر و مادر نکن ...

الهی آمین🙏🙏🙏

 

 

پسندها (21)

نظرات (10)

𝙃𝙖𝙧𝙪ഒ𝙃𝙖𝙧𝙪ഒ
13 شهریور 98 17:28
عزیزمممم💜
 
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
مرسسسی💝💝
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
14 شهریور 98 1:33
الهی آمییییین واسه دعای آخر🌹


چ عکسای قشنگی😘😘

نیم سالگیت مبارک خوشگل خانم❤
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
ممنون از لطف و محبت شما

مهرتان پایدار🌹❤❤
عمه فروغعمه فروغ
14 شهریور 98 11:18
هزارماشالله داره گل خانومتون😘
زیر سایتون قد بکشه ان شالله
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
لطفتون زیاد و مهرتون پایدار  .❤️❤️❤️
♡fatemeh♡♡fatemeh♡
14 شهریور 98 21:42
😘😘💙💙😘😘💙💙
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
🙏🙏💞💞🌷🌷🌷
❤️Maman juni❤️Maman juni
15 شهریور 98 16:09
اي جانم چقد شيرين ميخنده و. 
چه ناااااز خوابيده 
چه لباساي قشنكي ....
چقد خوبه ك آنيسا حاملي قشنگت رو بين دوستاي وبلاگيش داره 
از خدا ميخوام هميشه تنش سلامت باشه عزيزم 🥰🌹🌹
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
ممنون و سپاسگزاریم مامان عزیز انیسای مهربون .
ماهم افتخار میکنیم و بسیار خوشحالیم که دختر کوچولومون دوستان عزیز و مهربون نی نی وبلاگی مثل شما دارند .
خداوند بحق شهید شش ماهه کربلا و به حرمت تمام خونهای راه انسانیت هر چه زودتر بدست پرستار کربلا لباس عافیت بر تن دختر نازنین و دلبندتان بپوشاند انشاءالله .🙏🙏🙏💗💗💗🌷🌷🌷
سحرمامی آرتین
17 شهریور 98 1:23
خداحفظت کنه عزیزم انشاالله همیشه سلامت باشی دخمل ناز
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
سلامت باشید
ممنون از لطف شما 🙏💗
 
مامان امیر علیمامان امیر علی
17 شهریور 98 10:23
سلام  چه مرور زیبایی 
اینبار چقدر سخت داره میگذره؟؟؟
فکر کنم دوری از حلما کار دستتون داده
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
سلام
ممنون از توجه و محبت شما
نگاه تون زیباست
سخته ولی بقول فارسا چون می گذرد غمی نیست ...😍😅😄
مامانی گیتا جون و برديا جونمامانی گیتا جون و برديا جون
17 شهریور 98 14:19
وای چه عکسای بی نظیری از خانم کوچولو گذاشتین
خدا رو شکر که حلما جون و حسین جان اینقدر پدر مهربانی دارن
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ

​​ از لطف عالی و نگاه زیبای شما بی نهایت سپاسگزارم دوست عزیز...
سلامت و موفق باشید 💗💗🙏🙏
مامان بابامامان بابا
26 شهریور 98 6:59
خدا حفظش کنه حلما خوشگلرو💖😍
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
متشکرم لطف دارین
نازینازی
26 شهریور 98 12:23
ای جونممم فدای لپاش 😍😍
خدا حفظش کنه
مامان و بابای حلما و حسین
پاسخ
سپاس فراوان سلامت باشید