تقدیم به دایی فیروز گلم
تقدیم به دایی فیروز گلم ، امیرعلی خوشگلم آشناترین نی نی دنیام و زندایی عزیزم که در غربت این آسمان و زمین بیدرد ، بعد از خدای مهربون تنها انیس لحظه های خوشی وناخوشی هامون بوده و هستند .
نفسی دعا بخوان از ته د ل .... پی قافیه نباش.
حرف دل خود شعری است که خدا خدای آن قافیه است و تمنای نگاهت وزنش و غمی به وسعت مشرق زمین مفهومش راستی گریه یادت نرود
شعر بی موسیقی بیمار است .
سلام دایی جون زندایی جون امیرعلی جون .
سلام نمیدونم باید از کجا شروع کنم .
از کجا بگم ولی اومدم که بگم سخته ، ولی میگن میشه ....
دایی جون بابام همیشه از خاطرات شما برام تعریف میکنه و قصه ها میگه.
از روزهایی که در کرج مینشستن( اون موقع من نبودم) که شما با زحمت زیاد هر هفته به دیدنشون می رفتین و گفته که هیچ وقت نذاشتین تنهایی رو حس کنن و موقع اومدنشون به تهران خیلی کمکشون کردین .
برام گفته که موقع دنیا اومدن من اومدین بیمارستان وای که چقدر خوشحال بودی و پر پرواز می خواستی.....
بهم گفته ازخاطرات سه سفر به یادماندنی مشهد که با قطار رفتیم .
خب حق با شماست اولی رو من مسافر بودم و شما و زندایی تازه باهم عقد کرده بودین وسفر دوم و سوم را که پنج تامون باهم یادش بخیر درشهر امام هشتم در مشهد مقدس مهمون خونه خاله سعیده اینا بودیم وای که چقدر خوش گذشت ...... .
واسم خیلی چیزا گفته اینو دیگه خوب یادمه ازسه چشن تولدم که هر سه تا رو کنارمون بودین و همیشه شمارشگر ستاره های آسمون جشنم در عدد چهار هنگ میکرد . آره خیلی چیزا بهم گفته ........
زندایی جون از محبت های مادرگونه ، نگاه های مهربون ودست های نوازشگرتون که در این سال ها برام ارزونی کردین تشکر می کنم .... .
امتحوناتو زودی تموم کن(همش بیس بگیری ها) وبلاگ امیرعلی جونمو دوباره را بنداز دیگه ...آخه دلمون واسه عکسای خوشگلش تنگ شده ....... .
امیر علی عسیسم...
تو آشناترین نی نی دنیامی ، تو نی نی ترین آشنای دنیامی ،فدای اون چشای آسیمونیت پشل دایی خوشگلم زود باش بزرگ شو دوش دارم با تو همه جا برم عکشاتو دوشتای بابام دیدن میگن این که دختله چلا اشم پشل بلاش گذاشتین .
آخه میدونی ماشاللا بس که خوشگلی باورشون نمیشه پشلی ، مامانش پاشو بلاش اشپن دود کن ، ای خدای مهربون خالق هفت آسمون خودت مواظبش باش ... .