💔💔به بهانه چهارمین سالگرد عروسی عموجان فقید حلما و حسین 💔💔
چه میدانستم قربانگاه کجاست ؟؟؟ من فکر کردم فقط یه نگاه صمیمانه است . بابا کوچولو بودم دیگه ببخشین نفهمیدم قربانگاه کجاست ...عشق کیه ... نگو که به دیدار عشق می روی .!!!... نگفتی که عاشق می شوی دلت پیش عشقت گیر می کند . میری و دیگه برنمیگردی!!!...؟؟؟... گریه نکن باباجون میدونم تو هم نمیخواستی که سهم محمدت از زندگی چشم دوختن به در باشه تا باباییش بیاید با یه دنیا دوس داشتن و با یه اسباب بازی کنترلی ... عیبی یوخ بابا تو با خدایت خوش باش من هم مواظب مامان جونم هستم ... راستی بابا امشب چهارمین سالگرد عروسی تو و مامان جونمه اگه پیشمان بودی ... حتما امشب کیک سالگرد عروسی تون رو میذاشتی اول...