حسین ماه تمام منحسین ماه تمام من، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره
حـــلمــاجـــونحـــلمــاجـــون، تا این لحظه: 5 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

حـــــلما و حســــین

«بِأَیِّ ذنبٍ قُتِلَت؟!» ...

منو با خودت ، کجا میبری؟ داری چه دلی از ، خدا میبری؟ لالا لالا... لالا لالا... یکم دیگه دووم بیار یکم دیگه دندون رویِ جیگر بذار مَشکُ یکی برده که برمیگرده زود وقتی میرفت همش به فکر خیمه بود   مادر ، لالایی .. گلم ، لالایی .. عمرم ، لالایی   عمو به ما قول داده که آخر میاد با دست پُر تا عموتو داری بخواب آروم دیگه غصه نخور عمو رسید کنارِ علقمه صدای تکبیرش میاد  لالایی ..  عموش رفته آب بیاره ..   * دل رباب شور میزنه ، نکنه یه وقت عمو نیاد، لحنش عوض شد* لالایی .. الهی بارون بباره ...   خبری از سقا نشد قل...
15 شهريور 1398

💗👰شش ماه و پانزده روز با حلما خانم💗👰

      ماه اول زندگی 29 بهمن 97 یه قلب کوچک مامان ساز درست لای  قلبهایمان شروع به تپیدن کرد . شب اول زندگی زندایی عزیزت در بیمارستان مصطفی خمینی  مراقب و همراهت بود و صبح  آناجون افتخار همراهیت را داشت ...  دو بادیگارد حلمایی از خوشحالی سر از پا نمی شناختند ... 💝💝😍😍 یکم الی سوم اسفند  بخاطر مختصر زردی که داشتی و به توصیه پزشک بمدت 48 ساعت در خونه زیر دستگاه بودی.. خوشبختانه آن یه کوچولو زردی براحتی برطرف شد . لپ تابم خرابه بعدا عکسشو میذارم .😍😍💝💝 چهارم اسفند در درمانگاه ثلاث برایت پرونده بهداشت باز کردیم و...
13 شهريور 1398

🏴ایام سوگواری سید و سالار شهیدان تسلیت باد .🏴

🏴رقـیه س ثابت کرد: اگر حسین ع را صدا بزنی، حسیـــن ع به خرابه هم می‌آید ... و اگر خوب تمنا کنی، حسین ع با سر می‌آید ...  حسیـن جان!  به حق مادرت زهرا س به خرابه ی دل ما هم سری بزن ...💝💗💟 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ خدای من امام حسین (ع) چه کرده است با دلها که ضجه های "ماه تمام من" دل بابا را شخم زد .  🏴الو سلام بابا - سلام جان بابا 🏴کی می آیی بابا - تاسوعا عزیزم  🏴من پیرهن سیاهمو میخوام بابا - ​​​​​​ باشه باباجون با خودم میارم 🏴نه بابا من تا اون موقع نمیتونم صبر کنم . و دل بابا ریخت ... خدا حفطش ...
12 شهريور 1398

💝حلما بدون کمک می نشیند 💝

حلمای عزیزم جانکم دلبر بابا سلام .🌷💝😍 بیست روزی میشود ندیدمت دلم لک زده برات که ببویمت و ببوسمت و برات بخونم و تو برام خنده کنی ... فقط همین ..😍😍 نصف تابستان را هم که قرار است در زادگاه مامان و بابا کیف کنید ... خوش بگذره براتون عزیزکانم یه کم التماس هوای پاک ... مامان میگوید اما 5روز است بدون کمک می نشینی . اینقدم خوشحاله و خوشحالی که که نگو و نپرس ...خدارو شکر ...😍😍💟💟😝😝💞💞💞   همه روزهایت را دوست دارم باباجون ...6ماه و شش روزگی ات را بیشتر ...💝💝😍😍😍💗💗💗  البت بس که تکون تکون میخوری نمیذاری که مامانیش یه عکس درسته ازت بگیره 😍😍😝💗💗💞💞🌻🌻🌴🌴 💗😍 دختر کوچولوی نازم میگن شبا ، فرشته ها از آرزوی آدما ، قصه میگن واسه ...
9 شهريور 1398

" اولین سالگرد فوت داداشی"

شگفتا! وقتی که بود نمی دیدم، وقتی می‌خواند نمی شنیدم... وقتی دیدم که نبود... وقتی شنیدم که نخواند...! چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای سرد وزلال، در برابرت، می جوشد و می خواند و می نالد، تشنه آتش باشی و نه آب ... و چشمه که خشکید،  چشمه از آن آتش که تو تشنه آن بودی بخار شد و به هوا رفت، و آتش، کویر را تافت  و در خود گداخت و از زمین آتش روئید و از آسمان بارید تو تشنه آب گردی و نه تشنه آتش،  و بعد ِعمری گداختن از غم ِنبودن کسی که،  تا بود، از غم نبودن تو می‌گداخت. و تو آموختی که آنچه دو روح خویشاوند را، در غربت این آسمان و زمین بی‌درد، دردمند میدارد و نیازمند بیتاب یکدیگر میساز...
2 شهريور 1398
1148 25 23 ادامه مطلب
1