دفـــــــــــترخاطـــرات ماه دوم
حسین عزیزم ! با تولّد تو درهای رحمت الهی یکی پس از دیگری برویمان باز شد ، خیر و برکت خداوند از هر دری وارد خونمون شد رشته محبّت الهی دلهای من و تو و مامان را چنان محکم بهم بافت که یک روح شدیم در سه قالب از بدو تولّد با شیرمادر بزرگ شدی و با مهر مادری مهربان پرورش و رشد یافتی . بیشترین روزهای ماه دوم زندگی ات در لیلان سپری شد از آن روزها چیزی به خاطر ندارم به روایت مامان گویا بازار دید و بازدید آشنایان حسابی داغ بوده و اینسو ، بابای بی قرارت در تهران ، بدون تو بیتوته کرده بود در روزهای آخر ماه دوم زندگی ات دل بابا بی تاب شد سر به بیابان...