حسین ماه تمام منحسین ماه تمام من، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه سن داره
حـــلمــاجـــونحـــلمــاجـــون، تا این لحظه: 5 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

حـــــلما و حســــین

دفـــــــــــترخاطـــرات ماه دوم

حسین عزیزم ! با تولّد تو درهای رحمت الهی یکی پس از دیگری برویمان باز شد ،  خیر و برکت خداوند از هر دری وارد خونمون شد رشته محبّت الهی دلهای من و تو و مامان را چنان محکم بهم بافت که یک روح شدیم  در سه قالب     از بدو تولّد با شیرمادر بزرگ شدی  و با مهر مادری مهربان پرورش و رشد یافتی .    بیشترین روزهای ماه دوم زندگی ات در لیلان سپری شد از آن روزها چیزی به خاطر ندارم  به روایت مامان گویا بازار دید و بازدید آشنایان حسابی داغ بوده و اینسو ، بابای بی قرارت در تهران ، بدون تو بیتوته کرده بود  در روزهای آخر ماه دوم زندگی ات دل بابا بی تاب شد سر به بیابان...
8 تير 1392

خــواندن اذان و اقامـه در گوش

آبروی ما بود از آبرویت یا حسین         افتخار ما بود نام نکویت یا حسین یادش بخیر عزیزم این عکس یادگار دهمین روز زندگیته ،بر اساس یک سنت و آئین دینی در گوش راستت اذان و  در گوش چپت اقامه خواندیم  و نام زیبایت را در گوشت صدا کردیم ... ....... ...
8 تير 1392

ناگفته های سـال اول حسین

حسین عزیزم از پست بعدی باهم به خاطرات سال دوم زندگی ات ورود می کنیم .   در پست های قبلی هم اشاره نمودم چون وبلاگت را دیر شروع کردم و نمیخواستم گذشته شیرینت را از دست بدهم ، همه سعی و تلاشم بر این بود که تاریخ ها و صحنه های خاص زندگی ات را به تصویر بکشم هر چی بود خوب یا بد همین بود . شاید وبلاگت بدلایلی شیرینی و جذابیت سایر وبلاگ ها را نداشته باشد و با همه وبلاگ ها متفاوت باشد ولی چکنم که دلم راضی نشد صفای کودکی هایت فراموش شود .  ضمن اینکه ناگفته های سال اول زندگی ات را در این پست مینویسم از تموم میهمانان عزیز کلبه مجازی ات که بهمون سر زدند ، با نظرات لطفشون دل نازکت را بدست آ...
8 تير 1392

روز میلاد آخرین مرد نــــجات

    هزار و یکصد و  هفتاد و نهمین سالروز  تولّد   آخرین مرد نجات ، منبع خیر و برکات، مهدی موعــــــود (عج) مبارکباد    .      حسین عزیزم ! امروز روز تولّد زیباترین بهانه هستی و رویش خوشبوترین گل باغ زندگیست   . امروز شمیم خوش انتظار دل ها را بیش از پیش نوازش می کند و  از عطر و بوی گل نرگس ، عرش و فرش مست و لایعقل می شود   امروز روز تولّد آخرین مرد نجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــات است  .   ١٠ سال پیش  شب نیمه شعبان ١٣٨٢ شب شیرینی خوران مام...
8 تير 1392

خواهشاً برایش دعـــا کنید

  اسمش علیـــــــــه ، ۲ سالشه طفلی ... چشم چپش نابینا شده … به خاطر تومور چشمی بدخیم دکترا گفتن باید آب زیر چشمشو بکشن و الّا میزنه به مغزش و زبونم لال میکشتش امّا اگه آب زیر چشمشُ بکشن فاتحه صورتش خونده میشه … رفقا،خواهرا،برادرا عاجزانه ازتون التماس می کنم واسه شفای این طفل معصوم دعا کنید … به قرآن راه دوری نمیره ممنون میشم اگه“هـــمــــتـــــون” بازنشر كنيد تا افراد بیشتری دعا کنن واسش ...   خداييش دعا كنيد بچه ها و بذاريد تو وبتون بعد چند وقت اگه خواستيد پاكش كنيد ...
31 تير 1392

سال 1388 از نــگاه مامان

                                  از بدو تولد خنده رو و پر جنب و جوش بودی . یادش بخیرگل لبخند همیشه روی چهره ات سبز بود و  برای همه بدون فرق گذاشتن لبخند می زدی وقتی اطرافیان می خواستند بغلت کنند سماجت نشون می دادی ولی در عوض با لبخندهایت راضیشون می کردی و ابراز محبتت را برایشان با لبخند و تکون تکون خوردنت نشون می دادی .    از دو ماهگی رقص موزون پاهایت شروع شد . یادش بخیر حرکات هماهنگ پاهایت یکی از به یادماندنی ترین خاطرات دوران ک...
1 مرداد 1392

خاطـــــــرات ماه چهارم

شهریور 88 کفگیرش را  به تن مهر می مالید ماه تمام من چهار ستاره داشت بابایی دو هفته مرخصی گرفته بود لیلان "زادگاه مامان و بابا" میزبان خاطره هایمان بود . فصل انگور چینان بود ، به یمن حلول ماه تمام من ، باغ انگور آقاجون پر محصول ترین سال خودش را تجربه می کرد . حسین عزیزم ! تولید بیش از بیست قلم انگور شیرین و رنگ به رنگ    ، منطقه را نامزد سرزمین خوشه های طلایی نموده و از آوازه انگور بیدانه سفید لیلان ( کشمش اوزومی ) بازار کاسبان محلی همه ساله گرم و داغ .    باران میهمان ناخوانده آذربایجان بود و این خوشایند باغداران نبود . حسین عزیزم ! پانزده روز از بهترین روزهای زن...
1 مرداد 1392